به کلینیک خدا رفتم
فهمیدم که بیمارم...
خدا فشارخونم را گرفت,معلوم شد لطافتم پایین امده.
به ارتوپد مراجعه کردم,چون نمی توانستم کنار دوستانم راه بروم یا انها را در اغوش بگیرم.
براثرحسادت زمین خورده بودم وچندین شکستگی پیدا کرده بودم.
ازمشکل شنوایی ام شکایت کردم,معلوم شد مدتی است صدای خدا راانگاه که درطول روزبا من صحبت میکند,نمی شنوم.
برای این مشکلات خدای مهربان به من مشاوره رایگان داد.
تصمیم گرفتم به محض ترک کلینیک,تنها داروهای حقیقی ای که او درکلمات راستینش برایم تجویز کرده,مصرف کنم:
هرروز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم.
قبل از رفتن به محل کار یک قاشق ارامش بخورم.
هرساعت یک کپسول صبریک فنجان اخوت ویک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدارکافی عشق بنوشم.
وزمانی که به بسترمیروم دوعدد قرص وجدان اسوده مصرف کنم.
نظرات شما عزیزان: